آپاماتاک

بهبود فضا و فرآیند درمان با اصول مهندسی خلاقیت

بهبود فضا و فرآیند درمان با اصول مهندسی خلاقیت

به جهت راحتی شما، محتوای این متن به صورت صوتی _ تصویری ( پادکست _ اکولایزر ) نیز آماده شده است. شما می توانید این متن را روخوانی کرده و یا ببینید و بشنوید.

زمان مطالعه: ( بین 4 الی 7 دقیقه )

مصاحبه شونده: جناب آقای باقر یوسفی

(متن به جهت راحتی مخاطب خلاصه سازی و ویرایش شده است)

بهبود فضا و فرآیند درمان با اصول مهندسی خلاقیت

مجری:

به نام خدا. با قسمتی دیگر از مصاحبه ها همراه هستیم با آقای باقر یوسفی، متخصص خلاقیت و نوآوری که از مشاورین آپاماطب هم هستند. کمی تخصص شان سخت هست! از خودشان می‌خواهم که قبل از شروع سوالات کمی راجع به خودشان برای ما توضیح بدهند.

آقای یوسفی:

عرض سلام به شنوندگان عزیز. امیدوارم که این پادکست برای ایشان مفید باشد. محمد باقر یوسفی هستم و بصورت تخصصی در حوزه خلاقیت کار می‌کنم. حرفه ای که هم تخصص هست هم عشق! من از بچگی عاشق این حوزه بودم؛ عاشق این بودم که خلاقیت داشته باشم و ایده پردازی کنم. از یکجایی تصمیم گرفتم که بروم دنبال عشقم!
بخشی از مطالبی که مطالعه کردم مربوط به مغز و چگونگی تقویت آن بود. اینکه وقتی ما ذهنمان را تقویت کردیم؛ برای خلاقیت نیاز به ابزار داریم. فکر کنید زور بازوی زیادی دارید و قرار هست از آن بعنوان اهرم استفاده کنید. برای این کار ترفندهای مختلف خلاقیت را یاد گرفتم، ولی آن سی چهل تا خیلی کارآمد نبود؛ چون حرفه ای نبود.
من روی موضوعی کار می کنم که خیلی ها در ایران شاید نشنیده باشند؛ به اسم دانش تریز (Triz). حدود ۷۰ سال پیش مخترعی روسی به نام گنریچ آلتشولر از خودش می‌پرسد که آیا می‌شود من یاد بگیرم و اختراع کنم؟ برای این کار ۲۰۰ هزار اختراع را بررسی می کند و متوجه می شود که همه آنها در سراسر دنیا از چهل الگوی ثابت پیروی می کنند و دانشی معرفی می شود، تحت عنوان دانش تریز. دانشی که به مرور از این ۴۰ اصل شروع به گسترده شدن می کند.

مجری:

یکی از مهم ترین چالش‌هایی که به نظر شما در حوزه سلامت و زیبایی وجود دارد و می شود با دیدگاه‌های خلاقانه و نوآوری استراتژیکی که در صحبت هایتان به آن اشاره کردید حلش کرد، چیست؟

آقای یوسفی:

به نظر من یکی از مشکلات بحث اعتمادسازی است؛ بخصوص در حوزه پزشکی و زیبایی. چون متاسفانه در این حوزه متخصص نما زیاد شده است. اگر ده هزار نفر شما را بشناسند فقط ۱۰۰ نفر از شما خرید می کنند.
الان هزاران پیج مختلف فعال هست که اصلا معلوم نیست چه کسی حرف درست را نشر می دهد. یک نفر می گوید قهوه برای بینایی خوب است، دیگری می گوید قهوه برای بینایی بد است. در این شرایط اگر اعتمادسازی انجام شود و برندینگ هم بدرستی شکل بگیرد، به مرور به تعداد مشتری ها افزوده می شود و بعد درآمدزایی شکل می گیرد.
در این شرایط هست که میتوان بخش‌های دیگر مثل مثلاً فضای کار و بسیاری موارد دیگر را به مرور ارتقا داد.

مجری:

در واقع منظورتون این هست که خودشان را بعنوان یک مرجع معرفی کنند که از طریق آن بتوانند اطلاعات را غربال کنند؛ درست میگویم؟

آقای یوسفی:

لزوما نه، ولی خوب بالاخره من می خواهم خودم را زیر تیغ فردی بفرستم. مثلا میخواهم ژل تزریق کنم. هدف فرد از انجام این کار زیبایی است اما در بسیاری از موارد این نتیجه بدست نمی آید. بنابراین نیاز داریم که یک اعتمادسازی خوبی را انجام دهیم.

مجری:

در واقع نیاز مخاطب به یک پناه و مرجعی که مطمئن باشد، درسته؟

آقای یوسفی:

مثلا شما فکر کنید من میروم در دوره ای ثبت نام میکنم و در نهایت میگم اگر خوب نبود پولم را پس می گیرم. حالا تصور کنید فرد رفته و یک ژل تاریخ مصرف گذشته یا خراب را تزریق کرده. بسیار ترسناک است و در عین حال نیاز به یک اطمینانی وجود دارد که ورای همه صنایع باشد.
شخصی برای مشاوره به ما مراجعه میکند پیش خودش میگوید یک جلسه میرم اگر خوب نبود دیگه نمیرم. ولی نمی توان این موضوع را برای یک پزشک هم در نظرگرفت. بنابراین بحث اعتمادسازی میتواند یکی از مهمترین نکات در این عرصه باشد.

مجری:

غیر از بحث مرجع بودن دیگر چه المان‌هایی می‌تواند در ساخت این اعتماد به ما کمک کند؟

آقای یوسفی:

بحث دیگر فضای کار هست. باور من این هست که باید یک ایده پردازی منطقی و ایده پردازی ظاهری داشته باشیم. در ایده پردازی منطقی مثلا من میرم مطب یک دکتر، ایشان برای من یک شامپو تجویز می کند یا پیشنهاد لیزر میدهد و من برای این کار یک مبلغی را پرداخت می کنم.
از طرف دیگر زمان حضور من در آن مطب هم جای بحث دارد. اگر مطب فضای خوبی داشته باشد و حس خوبی را به من منتقل کند، قطعا نظر من را جلب می کند.
من همیشه به شاگردانم گفتم اول منطق رو بساز و بعد کلا آن را کنار بگذارید و روی مبحث زیبایی کار کنید. از برخورد منشی و در و دیوار مطب گرفته تا حتی تختی که در آن مطب هست باید حس خوبی را به مخاطب منتقل کند. رعایت تک تک این موارد باعث ایجاد همان تمایز رقابتی می شود.
حالا اگر شما بتوانید همین کارهای ساده را به خوبی انجام دهید، آهسته پیشرفت کنید و رضایت مشتریانتان را جلب کنید، به مرور زمان بازاریابی ویروسی اتفاق می افتد. این همان زمانی است که توجه همه به سوی شما جلب شده و مزیت رقابتی ایجاد شده است. در این موقعیت وظیفه شما حفظ شرایط موجود است چون کارتان تمام نشده است. در واقع این موج به شما کمک میکند اما شما هم باید به سختی کار کنید تا فرآیند اعتمادسازی به درستی پیش برود.

مجری:

متوجه شدم در واقع من در صبحت‌های شما به یک مثلث اعتمادسازی رسیدم که یک ضلعش مرجعیت بودن برای مخاطب است، ضلع دومش ایجاد تمایز رقابتی است و ضلع سومش هم ارائه حال خوب در بخش های مختلف کسب و کار.
یکی از موارد دیگری که من در صحبت با بسیاری از اهالی کادر درمان باهاش برخورد کردم این هست که با وجودی که الان سیل مهاجرت‌های کادر درمان را داریم و تعداد متخصصین و اعضای کادر درمان حالا چه پزشک چه پرستار در کشورموان روند نزولی دارد اما باز هم اکثرشان دچار چالش درآمدی اند. به نظر شما چطور میشود با علم تریز یا در واقع اصول خلاقیت ما بتونیم این چالش را رفع کنیم و سطح درآمد بالاتری داشته باشیم؟

آقای یوسفی:

ما گفتیم تبلیغات خوب هست و اینکه دیگران باید ما را بشناسند و همراه ما باشند. برخی ها به سرعت مشتری خدمات موردنظر می شوند و برخی دیگر زمان می برد تا به این باور برسند که فلان خدمت از فلان ارائه دهنده باکیفیت است.
حالا سوال اینجاست ما چرا این همه تبلیغ میکنیم کارساز نیست؟ شاید این سوال بهتر باشد، مگر همه دوستانی که الان این گفتگو را گوش میدهند پیج اینستاگرام ندارند؟ چرا اینها جواب نمیدهد؟ چون ما مخاطبمان را نشناختیم و نمی‌دانیم که چه کسی قراراست مخاطب ما باشد، بنابراین به ذهن و مغز آنها مسلط نیستیم.
یک مثال از کار خودم میزنم. من چند سال است که در بحث تبلیغات فعالیت میکنم. فرض کنید دوره‌ای برگزار کردم که به یک برنامه‌ برسم. چون این دوره حالت کارآموزی دارد یعنی من یکسری آموزش ارائه میدهم و یکسری کار می گیرم اگر حرفی از کارآموزی بزنم مطمئنا دانشجویان زیادی به من مراجعه میکنند. این در حالیه که من به دنبال پروژه های بزرگتری هستم.

مجری:

دانشجوها؟؟ چرا!

آقای یوسفی:

ببینید دانشجو هم خوب هست ولی من میگم مثلا اگر من استاد دانشگاه، مدیر کسب و کار بیارم خیلی بهترهست که کارم را به او بسپرم. البته کارآموز دانشجو هم خوب است.

مجری:

منظورتان این هست که این باید جدا باشد؛ چون دانشجو تازه شروع به کار کرده و نیاز به تجربه دارد و اما در مقابل آن استاد یا مدیر سالهاست که کار میکند و تجربه اش را کسب کرده است.

آقای یوسفی:

من میخواهم علاوه بر اینکه دانشجوها را می آورم یک فردی را مشغول به کار کنم که از خودم بالاتر باشد، مثلا استاد باشد. حالا فرض کنید در بنر تبلیغاتی ام از عنوان کارآموزی استفاده کنم. نهایت اتفاقی که می افتد این هست که ۹۰ درصد این عنوان را نمی خوانند. به جای این کار من آمدم و از عنوان بورسیه استفاده کردم.

مجری:

زنده باد! عالی بود! یک نقطه زنی ویژه!

آقای یوسفی:

از کلمه بورسیه استفاده کردیم و خیلی بحث‌های دیگر. ما با تک تک المان هایی که در مسیر کاری مان بود داستان گفتیم. مثلا اینکه چه شد که من اصلا وارد این قضیه شدم و خیلی جزییات خوبی را به کار بردیم. مثلا به افراد گفتیم درآمدزایی یورویی، به نظرتون چرا گفتیم یورویی؟ چرا نگفتیم دلاری؟ چه تفاوتی داره؟

مجری:

چون خیلی ارزش بیشتری داره و اینکه این روزها خیلی از آن صحبت می شود. طبیعتا درآمد یورویی یک کم متمایزه.

آقای یوسفی:

دقیقا! یک تمایز خیلی کوچک واژه، همین اتفاق را رقم می زند. شما همین الان گوشیتون رو چک کنید. پنجاه پیامک آمده که آقا درآمد دلاری و….
بنابراین؛ عزیزان اگر میخواهید محتواهایتان جذاب باشد و افراد را به اصطلاح قلاب کند، باید مخاطب خودتان را بشناسید. پس اگر می خواهید در تولید محتوایتان خلاقیت داشته باشید باید تحقیق کنید، بررسی کنید کی داره میاد؟ چه اخلاقی داره؟ چه رنگی دوست داره و…..مطمئنا با شناخت مخاطب، با سیل عظیمی از مشتریان مواجه می شوید.

مجری:

یکی از موارد دیگری که کادر درمان با آن درگیرند و اغلب هم کسی نمی‌بیند و به راحتی از کنارش رد میشوند این هست که همیشه یک پزشک یا پرستار باید حال خوبی داشته باشد و آن را به بیماران هم منتقل کند. در صورتی که این آدم شبانه روز با افرادی سر و کار دارد که رنجورند و دردمند و این شرایط بسیار فرسایشی هست. به نظر شما چه راهکاری را می توان برای شخص پزشک یا پرستار درتوصیه کرد؟

آقای یوسفی:

بله واقعا؛ سوال خیلی خوبیه. جای تفکر دارد که پرستار و پزشک واقعا باید در محل کار خودش حال خوبی داشته باشد و بتواند از همین طریق حال دیگران را هم خوب کند. ولی این در حالیه که همه محیط هر روز پر از بیمار هست، حال بد، اعصاب خراب، جیب خالی و …. .. همه اینها با هم باعث میشود که حال بیمار هم بدتر بشود، عصبی و ناراحت باشد و حس پزشک، پرستار و حتی تیم را خراب بکند. حالا چاره چیست؟
با اجازه خود پزشکان باید بگم که جواب در خود همین بحث پزشکی است. من در اندک دانشی که در بحث نوروساینس و شناخت مغز دارم این حرف را می زنم. دلیلی که وقتی فردی کاری را انجام میدهد حسش خوب میشه این هست که فرد از ترشح هورمون سروتونین احساس قدرت میکند.
مثلا من وقتی ایده پردازی میکنم، کار خلاقانه انجام میدهم حالا چه کار با ارزشی باشد مثلا یک اختراع طراحی کنم یا کار بی ارزشی باشد مثلا با دوستان گپ می زنیم یا حرفی می زنم که همه می خندند؛ این کار به من حس خوب میدهد که تاثیر ترشح همان هورمون سروتونین هست.
مشخصا این موضوع برای کسی که پرستار یا پزشک باشد هم صدق می کند. تا جایی که من میدانم پزشک و پرستاری که در این حرفه مشغول هستند بنا به اذعان خودشان از کمک به دیگران احساس خوبی می کنند.
در بحث نوروساینس به این فرایند مسیر دریافت سروتونین گفته می شود. در واقع انسان ها برای بقا نیاز به سروتونین پایدار دارند. حالا مسیر دریافت سروتونین برای محمد باقر یوسفی ایده پرداز، پرداختن به ایده های جدید است. کاری که میشود گفت هورمون قدرت است و حس خیلی خوبی بهم میدهد.
پس آن پزشک و پرستار هم دقیقا از کمک به دیگران حس خوبی را دریافت می کند. اما برخی اوقات هم هست که احساس خوشایندی نداشته باشند چون بالاخره حس بد در محیط بیمارستان زیاد تزریق میشود. بنابراین یکی از کارهایی که باید انجام بدهد تقویت حال خوبش است. به این معنا که نگرش و دیدگاهش را به سمت وقایع مثبت ببرد. اتفاقاتی که باعث می شود حال خوب در آن فرد تداوم داشته باشد.
چیزی که میگم اصلا مطلب زرد نیست؛ نورون های مغز وقتی کنار هم قرار میگیرند یک شاهراهی را برای خودشان شکل می دهند و تفکر در شخص جا می افتد.
مثلا یک نفر کاری را خیلی با مهارت انجام میدهد بدون اینکه بهش دقت بکند. اینم همان هست؛ یعنی طرف تا به یک بیمار کمک میکند حالش خوب میشود. این اتفاق متاثر از همان شاهراهی است که در مغز تشکیل شده است.
ما باید این شاهراه را با نگاه درست تقویت کنیم. یعنی نگاهی که میخواهید را ایجاد کنید و بعد این اتفاق را رقم بزنید که به هر فردی که کمک کنید حالتون بهتر میشود. به این کار اصطلاحا میگن سلبریت کردن یعنی من بیام سروتونینم را افزایش بدهم.
یک مثال جالب برایتان بزنم. در کتابی خواندم یک نفر میگفت وقتی میرفتم دستشویی دو تا پوشاپ میرفتم، دو تا شنا میرفتم و می گفتم: یسس! دستم را مشت میکردم و می گفتم دمم گرم. همین کار ساده باعث شده که طرف طی مدتی، مثلا ده کیلو از وزنش را کم کند. به این کار میگن سلبریت کردن.
حالا اگر پزشک یا پرستار هستید چطور می تونید این کار را انجام بدهید؟ مثلاً زمانی که به فردی کمک کردید به خودتون بگویید دمت گرم. گفتن همین جمله باعث میشود آن شاهراه قدرتمندتر بشود.
البته این موضوع را هم در نظر داشته باشید که این کار مربوط به ساختار بیولوژیک مغز هست و مطمئنا زمان می برد تا جا بیافتد. ولی یکی از راهکارهای اصلی این هست که ما دیدمان را اصلاح بکنیم و آن را سلبریت کنیم. یعنی برای نتیجه کارمان جشن بگیریم، از بیمار بخواهیم لبخند بزند و این حس را مرور کنیم تا زمانی که در دریای انرژی منفی قرار میگیریم، حس بد به ما رسوخ نکند.

مجری:

خیلی عالی بود. من اتفاقا یک صحبتی با دکتر فرهمند داشتم، ایشان هم می گفتند من وقتی با کودکان اوتیسم یا با سایر بیمارانم سروکار دارم همیشه در جلسه آخر و درحالی که لبخند به لب دارند و از من خداحافظی می کنند یک عکس می گیرم. این خداحافظی شاید ذاتا تلخ باشد ولی اینکه آن فرد دیگر به خاطر بیماری به من مراجعه نمی کند حال من را خوب می کند.

آقای یوسفی:

یک نکته اضافه بکنم: تمرینی بود که در کلاس کوچینگ به ما یاد دادند به اسم شفقت با خود. مثلا شما وقتی یک حس منفی می گیرید دستاوردهایتان را نادیده می گیرید. اونجا اول شما میاید مثلا می نویسید من پول ندارم و بعد میاید از دید یک رفیق نگاه می کنید و به خودتون میگید تو فلان کار مثبت را انجام دادی. این باعث میشود حس خوب دوباره برگردد.
درباره پزشکان هم همینطور هست. اگر از دستاوردهای خودشان آلبوم عکسی تهیه بکنند، مرور آنها باعث ترشح هورمون دوپامین و سروتونین می شود و حال خوب دوباره به آنها منتقل می شود.

مجری:

خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. گفتگوی فوق‌العاده‌ای بود و واقعا من خودم مطالب مفیدی را یاد گرفتم. انشاءا… در قسمت های بعد هم بتوانیم از حضور شما استفاده کنیم.

آقای یوسفی:

لطف دارید. امیدوارم مطالبی که گفتیم برای دوستان مفید باشد و بتوانند آنها را عملیاتی کنند.

مجری:

متشکرم، خیلی لطف کردید. خدانگهدار.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *