سلامت تن و روان و زیبایی در ایران باستان
با مشاهدهی نتایج کاوشها در شهر سوخته سیستان و کشف جمجمهای که نشان میداد پزشکان آنجا در ۵۰۰۰ سال پیش عمل جراحی میکردهاند، مهر تایید محکمی بر قدمت پزشکی در ایران باستان زده میشود. بر روی جمجمه، بریدگی مثلثشکلی وجود دارد، که نشاندهندهی اولین جراحی مغز در تاریخ میباشد. جمجمه متعلق به یک دختر ۱۳ ساله است که ۴۸۰۰سال پیش در شهر سوختهی سیستان زندگی میکرده. بیماری او باعث افزایش فشار بر مغز میشده که برای درمان، جمجمه را سوراخ کردهاند. ترمیم استخوانها نشان میدهد که او بعد از عمل جراحی زنده مانده است و جراحی موفقیتآمیز بوده است.
و همانطور که در شاهنامه آمدهاست، رستم نیز که از اهالی سیستان بوده، با روشی پیشرفته تحت عنوان عمل سزارین متولد شده است. رستم نوزادی بزرگ و سنگین بود و امکان تولد با زایمان طبیعی برایش وجود نداشت لذا او را به کمک جراحی با بریدن شکم مادرش رودابه متولد کردهاند. اروپاییها همین جراحی را برای به دنیا آوردن سزار پادشاه روم انجام میدهند و به همین خاطر این نوع عمل به سزارین مشهور شدهاست.
در شاهنامهی فردوسی نیز از نوش دارو، زخمبندی و بخیه زدن زخمهای عمیق خنجر، تیر و شمشیر سخن بسیار آمدهاست.
اولین پزشکان ایران باستان روحانیانی تحت عنوان مغان بودند. مغها در سرزمینهای غربی ایران باستان یعنی سرزمین ماد زندگی میکردند و کارشان درمان بیماریهای روحی و جسمی مردم بود؛ به نوعی هم پزشک بودند، هم رواندرمانگر. با ذکر و دعا و سرود، روان افراد را پاکسازی میکردند و با دارو و چاقو بدنشان را.
مادها در قدیم همسایه شرقی اروپاییها بودند. اولین گیاهان دارویی از سرزمین ماد به غرب رفت و کلمه مادMedia که بعدها ریشه واژهی Medicine در زبان لاتین شد، از اینجا نشات گرفته است.
در دورهی هخامنشیان به قلم گزنفنون تاریخنگار شهیر یونانی، کوروش کبیر با تلاش بسیار و پشتکار تمام در پی وسایل بهداشت بوده و با دست و دلبازی، بهترین پزشکان را به خدمت میگمارده و هرگاه آنها دارو یا خوراک یا نوشیدنی خاصی را تجویز میکردند در فراهم آوردن آن کوتاهی نمیکرده و برایش بسیار مهم بوده که از اینگونه اسباب و وسایل به اندازهی کافی و فراوان در دربار وجود داشته باشد.
اوستا که مجموع کاملی از تاریخ و فرهنگ ایرانیان پیش از ظهور زرتشت تا به دوره او میباشد، اشارههای بسیاری به دانش پزشکی و پزشکان ایرانی دارد.
اوج شكوفایی طب در ایران مربوط به سده نهم تا چهاردهم میلادی است كه آن را «دوره زرین پزشكی ایران» نامیدهاند. پیشینه پزشكی در ایران به دورهی پیش از اسلام باز میگردد و نخستین مركز آموزش پزشكی در ایران، در دوره ساسانیان، در سده سوم میلادی در جندی شاپور نزدیك اهواز كنونی به دستور شاپور اول ساسانی به وسیلهی مهندسین ایرانی و طراحان یونانی و برخی از لژیونرهای رومی که دست مزد دریافت میکردند، بنا نهاده شد.
تلاقی علوم شرقی و غربی در جندیشاپور در زمان شاپور دوم بین سالهای 330 تا 382 از بزرگترین رویدادهای علمی زمان خود بوده است. حوزههای علمی دانشگاه جندیشاپور در این نیمقرن با کمک موبدان، دانشمندان، پزشکان ایرانی و با همکاری استادان، دانشمندان، فلاسفه و پزشکان یونانی، سریانی، نستوری، مصری، هندی، چینی و یهودی در حد اعلای خود جریان داشته است و نه فقط جای پژوهشگران و دانشمندان سرزمین وسیع ایران بود بلکه هر پژوهشگری از هر تیره و مذهب و کشوری را پذیرا بودند. در جندیشاپور فلسفه و طب و علوم مشرق زمین با فلسفه و حکمت مغرب زمین و طب بقراطی(یونانی) پیوند خورد و حوزههای علمی تازه و جدیدی را به وجود آورد که پایه و زیربنای عظمت آیندهی جندیشاپور در سالهای 531-650 میلادی شد. دانشکدهی پزشکی جندیشاپور و سازمانهای وابسته به آن در دوران پادشاهی شاپور دوم ساسانی( 330 تا 382 میلادی)، بعنوان یکی از سازندهترین مراکز پزشکی جهان شناخته شدهاست. در زمان خسرو انوشیروان جنبش علمی، دانشکدههای پزشکی، ریاضی، هندسه، مثلثات، نجوم، فلسفه و رشتههای وابسته به آنها و همچنین علم کتابداری در جندیشاپور به چنان مرتبهای رسید که به بزرگترین سازمانهای علمی جهان بدل شد. حوزههای فلسفه و حکمت با ریشههای غربی و عرفان مشرق زمین آن چنان شرح و بسط داده شدند که عظمت آن تا حدود سال 900 میلادی پایدار باقی ماند و علوم اسلامی بعدی را سیراب نمود.
– پزشکی در ایران باستان به ۳ شاخهی اصلی تقسیم میشد: دارو پزشکی (گیاه پزشکی)، جراحی (کارد پزشکی) و روانپزشکی.
– پزشکی ایرانیان شامل چند شاخهی فرعی نیز میبودهاست؛ چشمپزشکی (کحالی)، شکستهبندی (جباری/ ارتوپدی)، زایمان، حجامت (رگزنی)، دامپزشکی، پزشکی قانونی (پزشکی دادیگ: داد به معنی قانون) و بیهوشی (هوشبری).
یکی از شاخههای فرعی پزشکی در آن دوران شاخهی سمشناسی بوده است، سمشناسان دوران باستان علاوه بر شناخت سمها، درباره ی پادزهرها و داروهای سقط جنین تبحر داشتند.
گیاهپزشکان در بوها و کاربردهای درمانی آنها و خشبوکردن هوا، کاربرد دارویی روغنها و داروهای بیهوشی، مواد آرایشی و بهداشتی نیز متبحر بودهاند.
چند پزشک شهیر ایرانی در طول تاریخ:
دوران اسطورهای: وینگهان – آبتین – فریدون – تریتا
دوران هخامنشیان: آبادیس – ازناکوه
دوران اشکانیان: اشموغ
دوران ساسانیان: برزویه – بختیشوع
– اولین بیمارستانهای تاریخ در ایران و هند ساخته شدهاند. آنتیوخس دومین پادشاه سلوکی (۲۶۱-۲۴۶ پ.م) دستور داد که در سراسر ایران برای مردم و حتی چهارپایان بیمارستان بسازند.
در دورهی ساسانیان چنانچه میدانیم جامعهی ایرانی به چهار طبقه تقسیم میشده است:
طبقهی یکم: شاهزادگان
طبقهی دوم: خدمتگزاران آتشکدهها
طبقهی سوم: پزشکان و نویسندگان و اخترشناسان
طبقهی چهارم: بزرگان و مهان و…
این موضوع نشان میدهد که طبقهی پزشکان بالاتر از اصناف دیگر قرار داشته است. این گروه بعد از گروه اول و دوم نزدیک به بارگاه شاهانه مینشستند.
پزشکان بعد از شاهزادگان و مغان از لحاظ جایگاه اجتماعی در رتبهی سوم قرار داشتند. همین خود نشاندهندهی جایگاه ویژهی پزشکی و ساختار سلامت تن و روان و اهمیت آن در ایران باستان میباشد.
از شاخصهای بهداشت شخصی در دوران ساسانیان، میتوان اشاره کرد به: شستوشو و تطهیر با آب و خاک و گمیز، استفاده از مکانهایی به نام آبدان و پادیاو برای شستوشو، استفاده از دستمال، استعمال بوی خوش، شانهکردن، چیدن ناخن.
استفاده از دستمال در ایران باستان رواج داشته است. ایرانیان به موقع ورود به معابد و آتشکدهها، از دستمالی سفید برای پوشاندن دهان و بینی برای عدم انتقال آلودگی استفاده می کردند.
پادشاهان ساسانی بعد از غذا چربی دستان خود را با دستمال پاک میکردند و بعد برای تمیز شدنش آن را درون آتش میانداختند ولی دستمال نمیسوخت زیرا از جنس الیاف بدست آمده از پنبهی کوهی نسوز بافته میشده.
بسیاری از ابزارآلات مورد استفاده در پزشکی ایران باستان در شکلهای پیشرفتهتر هنوز در پزشکی کاربرد دارند. ابزارآلاتی چون قیچی و پنس و چاقو که میتوان تصاویر آنها را در کتاب خطی پزشکی به جامانده از دوران باستان مشاهده کرد. ابزارهای قدیمیتر کشف شدهای نیز وجود دارند، که در موزهها به نمایش گذاشته شدهاند.
ایرانیان در داروسازی هم متبحر بودند. آنها داروهای گیاهی را خشک کرده، در هاون میکوبیدند و در ظرفهای مخصوصی نگهداری میکردند. نور، بعضی از داروها را خراب میکرد پس به مانند شیشهی داروهای امروزی آنها را در ظرفهای کدر و کوچک نگه میداشتند.
در ایران قدیم در منطقهی گیلان داروسازان دستگاهی شبیه آبمیوهگیریهای امروزی طراحی کرده بودند که در اصل، از این ابزار برای گرفتن شیره و روغن گیاهان استفاده میکردند. گیلان، این منطقه سرسبز و پرگیاه، مرکز داروسازی کهن ایران بود و هنوز پیرزنان گیلانی درسهای باستانی طبابت را که به آن «گیله درمان» یا «گیله تجربه» میگویند، به یاد دارند.
آثار تاریخی به جا مانده از عهد باستان ایران، اطلاعات جالبی را درباره تاریخچه آرایش در ایران در اختیار ما قرار میدهد. در این آثار موادی طببعی رنگی بدست آمده از ريشه و برگ درختان و مواد گياهی و معدنی، برای رنگ کردن مو، ناخن و پوست نمایان است. طبق یافتههای باستان شناسان، آرایش چشم از ۴۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و به گونه ای فراگیر در بین ایرانیان رواج داشته. در حفاریها و کاوشهای انجام شده در هفت تپه استان خوزستان، لوازمی کشف شد که احتمالاً کاربرد آرایشی به مانند رژلبهای امروزی داشته است. در شمال غربی ایران نیز آرایش چشم از چنین قدمتی برخوردار است.
در میان وسایل، خمیر آبی رنگ و پودری سفید که استفاده ای مانند سایه چشم داشته اند نیز کشف شده است. کشف اجسامی شبیه ظروف سرمه و بشقابِ سابیدن مواد از هند تا مصر و ایران، ما را از علایق انسانهای دوران باستان در آرایش صورت و چشمها جهت شرکت و برگزاری آیینهای مذهبی و جادوگری، آگاه میکند. البته میتوان گفت آرایش در ایران و جهان، فقط به منظور مراسم آیینی نبوده بلکه بخشی از زندگی روزمره افراد نیز بوده است.
آرایش چشم در دورهی باستان، بیشتر از لحاظ خاصیت درمانی لوازم آرایشی، مانند سرمه مورد توجه افراد قرار میگرفت تا از جنبهی زیبابی. و صرفاً منحصر به زنان نبود. در دورهی هخامنشیان، کوروش پوست بدن خود را آرایش میکرد و جلا میداد، زیر چشمانش خط میکشید. گفته میشود سورنا، فرماندهی میدانهای جنگ که قدرتی زبانزد همگان داشت، با آرایش ویژه خود دشمنان را متحیر میکرد. آرایش جنگی ویژهی مردان ایران در میان دیگر اقوام از شهرت خاصی برخوردار بوده است.
شاهان دوره ساسانی، موهای فردار و درهم پیچیده خود را بالای سر جمع میکردند و گوشواره و گردن بند میآویختند.
آنچه از آثار به جای مانده از دوران باستان مشهود است، میزان اهمیتی است که حکومت باستانی ایران به مقولهی سلامت جسم و روان در حوزههای فردی و اجتماعی و مقولهی زیبایی و پاکیزگی، قائل بوده است.
ایرانیان باستان برای پاکیزه نگه داشتن آب و خاک اهمیت ویژهای قایل بودند. آنها گودالهای خاصی، برای آیینهای تطهیری حفر میکردند و نظافت را در تشکهای چوبی و به صورت انفرادی انجام میدادند تا آب کمتر آلوده شود.
شواهد باستانی محلهایی چون حمام و دستشویی را در بقایای تخت جمشید تایید میکند. حتی در فقیرترین شهرهای ساسانیان پادیاو وجود داست، بنای کوچکی در خانه که در مسیر آب رودخانه یا قنات، برای تنشویی استفاده میشد و از آن جهت که آلوده کردن آب گناهی بزرگ بود ، آب آن به مصرف باغچه میرسید.